.....
’حمید مصدق خرداد 1343″تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
“جواب زیبای فروغ فرخ زاد به حمید مصدق”
من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را….
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
سلام
به نظرم عشق باید سبز باشه نه اینکه بگم چون سبز رنگه قشنگیه نه!
سبز رنگ طبیعته،طبیعتم دل انگیز .عشق هم مثل طبیعت دل انگیزه ،فرح بخشه
از خدا میخوام همه سبز باشن و عاشق
اگه عاشق نیستین وعشق ندارین،از خدا بخواین،جذبش کنید.وقتی عاشق باشی نفس کشیدنم برات لذت بخشه،عشق نکته سنجه.با عشق میتونی قشنگیایی که قبلا نمیدیدی رو ببینی ظرافتایی که چشم عاشق لازمه برای دیدنشون جذبت میکنه ،با عشق به معنای واقعی زندگی می رسی با سلول سلول بدنت اونو حس میکنی نفس کشیدن برات مقدس میشه .هیچ وقت برای عاشقی دیر نیست عاشق شو !